ما زن ها غوغا میکنیم
تاریخ : 21 شهريور 1395
بازدید : 106
نویسنده : مسعود صالحی
حکایت قورباغه و زن*



*خانمی در زمین گلف مشغول بازی بود. ضربه ای به توپ زد که باعث پرتاب توپ به
درون بیشه زار کنار زمین شد.*

*خانم برای پیدا کردن توپ به بیشه زار رفت که ناگهان با صحنه ای روبرو شد.*

*قورباغه ای در تله ای گرفتار بود. قورباغه حرف می زد! رو به خانم گفت؛ اگر
مرا از بند آزاد کنی، سه آرزویت را برآورده می کنم.*

*خانم ذوق زده شد و سریع قورباغه را آزاد کرد. قورباغه به او گفت؛ نذاشتی
شرایط برآورده کردن آرزوها را بگویم. هر آرزویی که برایت برآورده کردم،۱۰ برابر
آنرا برای همسرت برآورده می کنم!*

*خانم کمی تامل کرد و گفت؛ مشکلی ندارد.*

*آرزوی اول خود را گفت؛ من می خواهم زیباترین زن دنیا شوم.*

*قورباغه به او گفت؛ اگر زیباترین شوی شوهرت ۱۰ برابر از تو زیباتر می شود و
ممکن است چشم زن های دیگر بدنبالش بیافتد و تو او را از دست دهی.*

*خانم گفت؛ مشکلی ندارد. چون من زیباترینم، کس دیگری در چشم او بجز من نخواهم
ماند. پس آرزویش برآورده شد.*

*بعد گفت که من می خواهم ثروتمند ترین فرد دنیا شوم. قورباغه به او گفت شوهرت
۱۰ برابر ثروتمند تر می شود و ممکن است به زندگی تان لطمه بزند.*

*خانم گفت؛ نه هر چه من دارم مال اوست و آن وقت او هم مال من است. پس ثروتمند
شد.*

*آرزوی سومش را که گفت قورباغه جا خورد و بدون چون و چرایی برآورده کرد.*

*خانم گفت؛ می خواهم به یک حمله قلبی خفیف دچار شوم!*

*نکته اخلاقی: خانم ها خیلی باهوش هستند. پس باهاشون درگیر نشین.*

 
به من لطفا اش نظری بدهید
 
من اش نظری میخواهم
22[2]



مطالب مرتبط با این پست :

می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








به وبلاگ من خوش آمدید

نظر شما درباره وبلاگ چگونه است؟

RSS

Powered By
loxblog.Com